نه دلیل چرا داشتن عالی عکس امیر رضا دلاوری و فرزندش نیست کافی

بایگانیشده از روی نسخه اصلی در ۱۹ آوریل ۲۰۱۷. حاج باباخان که در وقایع تبریز و گیلان دلاوریها کرده بود و با دشمنی با بیگانگان و مجاهدان جزو آزادیخواهان و وطندوستان بهنام گردیده بود و سردار سپه (رضاخان) نیز که رکن اصلی کودتا بود با او آشنایی داشت و به خوبی وی را میشناخت در شعبان ۱۳۳۹ از طرف دولت وقت به حکومت ابهررود خمسه (ابهر) در زنجان منصوب گشت و دفع فتنهٔ جهانشاهخان امیرافشار به وی واگذار گردید. حاج باباخان که در وقایع تبریز دلاوریها کرده بود در شعبان ۱۳۳۹ از طرف دولت وقت به حکومت ابهر، زنجان منصوب شد و دفع فتنهٔ امیرافشار به او واگذار شد. ولی وی شرافتمندانهتر از آن بود که به چنین کار مخالف مصالح مملکت دست بزند و با وجود آن همه زجر و شکنجههای روحی، که در واقعهٔ ابهر و زنجان به وی رسیده بود چنین تصوری را در مخیلهٔ خود راه دهد. چشمی با امیررضا دلاوری و همسر و فرزندش وجود آنکه در انتهای فصل قبل قراردادش با استقلال را برای ۲ فصل دیگر تمدید کرده بود به تیم امصلال قطر پیوست. This a rtic le was wri᠎tten ​with  GS A ᠎Co nt​en​t Ge nerator DE᠎MO.


زندگینامه امیر رضا دلاوری

به هر صورت، با توجه به نوشتهی رضاعلی شاه مولف کتاب تاریخ و جغرافیای گناباد و سندی که در دست است و نیز لایه قطور زمان، که این فاصله را به وجود آورده، نمیتوان به راحتی حکمی در مورد آن به صواب یا خطاء داد. یقیناً شهری که مفاخر زیادی دارد دارای هویت عمیقی است که برای معرفی آن شهر شاید کافی باشد و مشاهیری که شهرداریهای شهر برای معرفی آنها نام خیابان یا میادینی را به اسم آنها اختصاص میدهند نشانگر این است که این شهر روزگاری محل سکونت چنین شخصیتهایی بودهاست. شاید بتوان گفت که این صفت اختصاص به این جنگاور و دلیر نداشت و افکار او نمونهای از روح وطندوستی ساکنان اردبیل بود. در این میان حاج باباخان اردبیلی با دستهٔ دلیر خود رسیده و جنگ با آنان را برگردن گرفت و کسان او پا به جلو گذارده در اندک زمانی شکست تبریزیان را جبران نموده و روسها را از پا انداختند. نمره ۱۲۰۲. مورخه ۲ شعبانالمعظم ۱۳۳۹ (۲۲ برج حمل ۱۳۰۰) تصمیم دولت و اراده وزارت داخله بر آن است که حکام آتیه توانا و قادر به اشاعه امنیت بوده عدالت را احترام و منافع عمومی را حفظ و تجلیل کنن؛ بنابراین حاج باباخان اردبیلی را که شخص کافی و لایقی است و در طی مراحل خدمات سابقه اعتماد دولت را به کمال صداقت و نیات حسنه خود جلب نموده به حکومت ابهررود خمسه منصوب و مأمور کردهام که با نهایت اهتمام و جدیت در تنظیم و تنسیق امور آن حدود کوشیده و اهالی از حسن اداره ایشان متمتع و برخوردار شده و مقررات ایشان را مقررات دولتی دانند.


بین سران عشایر بعدها این جمله شهرت داشت که از «توی کوفته هم مجاهد در میآید» و آن اشاره به یک حملهٔ متهورانهای بود که حاج باباخان بر آنها نموده بود. ۹ نفر از اعضای تیم استقلال از جمله ۵ بازیکن این تیم به کرونا مبتلا شدند و از میان بازیکنان تیم هر ۳ بازیکن ملیپوش استقلال نیز دیده میشدند. در باب انتخاب صارمالسلطنه به حکومت نیز اظهار داشت که این امر مربوط به دولت مرکزی است و او بصیرالسلطنه را که به حکومت اردبیل تعیین شدهاست حکمران رسمی این ولایت میداند. خسرو با شنیدن غوغاها به ماجرا پی برد و دانست که از شاهی خلع شدهاست. او جوان سر به زیر و مهربانی بود و با خلق و خوی جوانمردی که داشت با مردم گذشت و مهربانی مینمود. در طول آن همه حوادث مهم تاریخی، که در آذربایجان و نوار مرزی اردبیل اتفاق افتاده بود اهالی این ولایت به دفعات امتحان وطندوستی داده در شرایط بسیار سخت و تحملناپذیر، موجهای خانمانبراندازی را از سر خود رد کردهاند و از بوتهٔ آزمایشهای بزرگ سیاسی و اجتماعی سرافراز بیرون آمدهاند. حسادت بین دو قبیلهٔ مهم انصار به نام اوس و خزرج و عدم فعالیت بنیهاشم در تبلیغ نظرشان، موفقیت این سه تن را تسهیل نمود.


فیلم های امیر رضا دلاوری

از سویی دیگر به جهت نقش اثرگذار و مهم اردبیل در مشروطیت، این روزها نبود موزهٔ مشروطه نیز در این کهنشهر به معنای واقعی احساس میشود، چرا که شهرهای همتراز اردبیل برای زنده نگه داشتن نام و یاد مشروطهخواهان، کارهای اساسی انجام دادهاند اما در کهنشهر اردبیل فعلاً اقدام مناسبی انجام نشدهاست. ۱۶ فروردینماه یکصدمین سالروز شهادت مجاهد نستوه عصر مشروطهٔ اردبیل حاج باباخان اردبیلی است و شاید بهجا خواهد بود که به مناسبتهای مختلف این موضوع که چرا اردبیل مفاخر خود را فراموش میکند طرح شود و شخصیتهایی که اگر منتسب به دیگر استانها بودند امروز نه در سطح یک استان و منطقه بلکه در سطح کشوری و جهانی معرفی میشدند. حاج باباخان پس از رشادتهای فراوان و اثرگذاری بی چون و چرا در پیروزی نهضت مشروطه بعدازظهر روز ۷ شعبان ۱۳۴۰ قمری با نیرنگ و دسیسهٔ امیرالسلطنه و امیر فیروز فولادلو در نارینقلعهٔ اردبیل دستگیر و زندانی گردید. امیرالسلطنه چون توان نگهداشتن حاج باباخان را در قلعه نداشت او را تحویل امیر فیروز فولادلو داد و او حاج باباخان را به پیلهسهران برد و در راه، بهحالتی که طنابپیچ زین اسب بود یکی به او میگوید التماس کن تا مگر رهایت کنند و جواب میشنود که ای کاش دستم باز بود و آنگاه به من میگفتی که التماس کن.



امیررضا دلاوری و برادرش

اگر دوست دارید این نوشتار را داشته باشید و مایل به دریافت اطلاعات بسیار بیشتر در مورد اینجا لطفا به بازدید از وب سایت ما.

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *